کتاب سکوت برهها نوشتهی توماس هریس که یکی از پرفروشترین رمانها در سراسر اروپا و آمریکا محسوب میشود، ماجرای روانپزشک آدمخوار و باهوشی به نام هانیبال لکتر را به تصویر میکشد. این مرد دیوانه و خطرناک از پشت میلههای تیمارستان به مامور جوان اف.بی.آی برای یافتن قاتلی سریالی کمک میکند و نقشههای شومی برای فرار میکشد
کلاریس استرلینگ دختر جوانی است که در رشتهی روانشناسی تحصیل کرده است و در دایرهی رسیدگی به جرایم دورهی آموزشی خود را میگذراند. او از سوی اف.بی.آی مسئولیت رسیدگی به پروندهی یک قاتل زنجیرهای به نام بوفالو بیل را بر عهده میگیرد. این قاتل پوست قربانیان خود را که همگی زن هستند میکَند و برای خود لباس میدوزد. در این میان فقط یک نفر میتواند به آنها کمک کند و آن کسی نیست جز روانپزشک آدمخواری به نام هانیبال لِکتر که قبلاً با بوفالو سر و کار داشته است!
لکتر قبلاً روانپزشک بوده اما اکنون به حبس ابد محکوم شده است و در آسایشگاهی روانی نگهداری میشود؛ چرا که او آدمخوار است و موجود بسیار خطرناکی به شمار میآید، به حدی که مأموران اف.بی.آی نیز از وی واهمه دارند.
با وجود تمام اینها رئیس اف.بی.آی باور دارد که دکتر لکتر قادر است به آنها در پیدا کردن بوفالو بیل کمک کند. آنها هنوز نتوانستهاند بوفالو بیل را شناسایی کند و تنها چیزی که از او میداند همین نام ساختگی است. استرلینگ با ترس بسیار به دیدار لکتر میرود و میان او و این آدمخوار که پشت میلههای آسایشگاه است، رابطهای عجیب شکل میگیرد، رابطهای که سرنوشت آنها را به هم گره میزند.
موفقیت شگفتانگیز سکوت برهها، هریس را ترغیب به نوشتن ادامهی داستان کرد و کتاب «هانیبال» اگرچه به پای «سکوت برهها» نمیرسید، اما رضایت طرفداران را جلب کرد. در این رمان هیجانانگیز هانیبال دیگر آزاد است و در ایتالیا زندگی آرامی را دارد اما یکی از قربانیان سابق آدمخواری دکتر لکتر که اکنون از زندگی عادی بازمانده است، برای گرفتن انتقام دست به هر کاری میزند و پای کلاریس نیز به داستان باز میشود.